نقش هوش هیجانی در کسب و کار

نقش هوش هیجانی در کسب و کار

نقش هوش هیجانی در کسب و کار | هوشمندی در پیشرفت کسب و کار

نقش هوش هیجانی در کسب و کار

با اینکه در موفقیت کسب و کارها عوامل مهمی مقل استراتژی یا تکنیک‌های بازاریابی نقش دارند، اما موارد دیگری در کسب و کار شما تاثیرگذار هستند. به همین دلیل است که برخی افراد نمی‌دانند چرا با رعایت تمامی نکات مدیرتی؛ باز هم برخی کسب و کارها با شکست مواجه می‌شوند. در ادامه این مطلب قصد داریم نقش هوش هیجانی در کسب و کار را به طور کامل مورد بررسی قرار دهیم.

هوش هیجانی چه معنایی دارد؟

اولین بار واژه هوش هیجانی یا همان EQ توسط جان مایر که در دانشگاه نیوهمپشر فعالیت داشت، مطرح شد. اصطلاحی که امروزه بسیاری از روانشناسان دنیا برای بررسی اتفاقات جامعه از آن استفاده می‌کنند. اگر بخواهیم هوش هیجانی را خیلی ساده تعریف کنیم، باید بگوییم که هوش هیجانی توانایی درک احساسات فرد و تاثیرگذاری مستیم بر احساسات دیگران است. همچنین عده زیادی تعادل بین بخش‌های عقلانی و عاطفی مغز را به عنوان تعریف هوش هیجانی مورد استفاده قرار می‌دهند.

البته بررسی نقش هوش هیجانی در کسب و کار مربوط به امروز نیست و از چندین سال قبل شروع شده است. در سال ۱۹۸۸ میلادی یک روانشناس مشهور به نام دنیل گلیمن اصلاح هوش هیجانی را با کسب و کارهای مختلف اینگونه پیوند دارد. دنیل در این باره گفت که تمامی مدیران دنیا از یک ویژگی مشترک که همان درجه هوش هیجانی بالاست برخوردار هستند. همچنین او باور داشت که هوش هیجانی بالا در مدیریت به هیچ عنوان مهارت‌ها و دانش فنی مربوط به آن کسب و کار را زیر سوال نمی‌برد.

در واقع دنیل گلیمن باور داشت که هوش هیجانی بالا یک ویژگی جدا نشدنی از رهبری و مدیریت موفق است. رهبری که هوش هیجانی خوبی دارند، به خوبی می‌تواند احساسات زیر دستانش را تحلیل کند. علاوه بر درک بالای احساسات، می‌تواند آن‌ها را به نفع خودش تغییر دهد. اگر شما هم رهبری یک کسب و کار را بر عهده دارید، برای مدیریت و شکوفایی دیگر مهارت‌ها باید هوش هیجانی بالایی داشته باشید.

نقش هوش هیجانی در کسب و کار

اهمیت و نقش هوش هیجانی در کسب و کار های امروزی

این روزها ساختار کسب و کارها تغییر کرده و قالب جدیدی به خود گرفته است. بیشتر کسب و کارهای جدید اکوسیستم استارتاپی دارند و به شیوه خاصی مدیریت می‌شوند. استارتاپ‌ها بر پایه ارتباطات به وجود آمده‌اند، به همین دلیل است که هوش هیجانی نقش پررنگ‌تری در آن‌ها دارد. افرادی که کنترل بهتری روی احساسات خود دارند، از شایستگی بیشتری برای مدیریت استارتاپ‌ها برخوردار هستند.

همچنین تاثیر هوش هیجانی در چنین کسب و کارهای به قدری بیشتر شده که بسیاری از محققان آن را بر هوش عقلی ( IQ ) برتر می‌دانند. برخی محققین طی تحقیقاتی که انجام شده تخمین زده‌اند که بیش از ۷۵ درصد توانایی‌هایی که فرد را به سمت موفقیت هول می‌دهند، ریشه در هوش هیجانی دارند.

مدیران موفق برای حداکثر از عملکرد بی‌نظیر هوش هیجانی به یک توصیه قدیمی عمل می‌کند، یعنی شخصیت را استخدام می‌کنند و مهارت را به او  آموزش می‌دهند. با انجام این کار شما افرادی را به مجموعه خود می‌آورید که هوش هیجانی بالایی دارند و به مهارت‌های مورد نیاز چیره خواهند شد. بدیهی است که یک مجموعه با چنین میزان هوش هیجانی، کسب و کار شما را به موفقیت می‌رساند. اینجاست که نقش هوش هیجانی در کسب و کار و موفقیت آن بیشتر از قبل مشخص می‌شود.

مولفه‌های اصلی هوش هیجانی

دنیل گلیمن که در بخش قبلی با او آشنا شدید، می‌گویند که هوش هیجانی پنج مولفه اصلی دارند. در واقع هر یک از این مولفه‌ها به فرد کمک می‌کند تا با هوش هیجانی خود به برخی مهارت‌های خاص برسد. در این بخش از مطلب قصد داریم تا پنج مولفه اصلی و تاثیر آن در کسب و کارهای مختلف را با جزئیات کامل مورد بررسی قرار دهیم.

مولفه اول، شناخت روی خود یا خودآگاهی

خودآگاهی با خود شیفتگی تفاوت معنایی بسیار زیادی دارد. خودآگاهی به این معناست که شما با شناخت زیاد بر خود می‌دانید که در چه کاری خوب هستید. با این حجم شناخت و انتخاب مسیر درست برای آینده شغلی، با احتمال زیاد فرد به موفقیت در کسب و کار خود خواهد رسید. همچنین با کمک این مولفه افراد می‌توانند نقاط ضعف و قوت خود را به راحتی شناسایی کنند  و حتی درباره آن‌ها حرف بزنند. این ویژگی برای افرادی که رهبر یک کسب و کار بزرگ هستند، یک امتیاز بزرگ محسوب می‌شود. با تاثیر این مولفه و نقش هوش هیجانی در کسب و کار مسیر موفقیت هموارتر خواهد شد.

مولفه دوم، خود نظم‌دهی

شاید با اندکی دقت روی این مولفه نتوانید معنا و مفهوم اصلی آن‌ را بفهمید. خود نظم‌دهی به این معناست که افراد با هوش هیجانی بالا، بهتر می‌توانند روی احساسات خود کنترل داشته باشند. همچنین به کمک این مولفه هوش هیجانی، ابراز احساسات در فرد به شیوه درست‌تری انجام خواهد شد. برای مثال یک مدیر موفق می‌داند که در چه زمانی ابراز خوشحالی و ناراحتی در کسب و کارش مفید است. با اینکه کنترل احساسات در انسان به طبیعت و ویژگی‌های اخلاقی آن باز می‌گردد، اما برای یک کسب و کار کنترل احساسات باید جزو استراتژی‌های مدیریتی قرار بگیرد. برای استفاده مثبت از خود نظم‌دهی در کنترل احساسات، می‌توان از مشاوره روانشناسان کمک گرفت.

نقش هوش هیجانی در کسب و کار

مولفه سوم، انگیزه درونی

زمانی که درباره مدیریت یک کسب و کار صحبت می‌شود، بیشتر افراد با برخی منافع مادی مثل پول، ماشین مدل بالا، خانه‌های لوکس، مقام‌ها بالا و وجه اجتماعی انگیزه پیدا می‌کنند. اما نقش هوش هیجانی در کسب و کار و این مولفه جور دیگری اهمیت خود را نشان می‌دهد. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، برای منافع شخصی خود یا دست یافتن به چنین موفقیت‌های تلاش نمی‌کنند. این افراد دارای یک انگیزه درونی هستند که با شکست‌های کوچک به هیچ عنوان از بین نمی‌رود. به همین دلیل با انگیزه و تلاش بیشتری می‌توانند کسب و کار خود را مدیریت کنند.

مولفه چهارم، همدلی با دیگران

هوش هیجانی بالا به افراد کمک می‌کند تا توانایی بیشتری در درک احساسات دیگران داشته باشند. همچنین با افزایش درک احساسی دیگران، فرد بهتر می‌تواند رفتار کند. چنین رفتاری برای افرادی که مدیر یک کسب و کار هستند، چندان خالی از لطف نیست. چنین رهبرانی با درک احساسات و نیازهای مشتریان خود، اصلاح بهتری در کسب  و کارشان انجام می‌دهند. همچنین با چنین شناختی از دیگران، حفظ استعدادها و جذب مشتری بیشتر از قبل می‌شود.

مولفه  پنجم، مهارت‌های اجتماعی

این مولفه علاوه بر نقش هوش هیجانی در کسب و کار افراد، اهمیت زیادی در زندگی شخصی آن‌ها دارد. در واقع تعامل فکری و عاطفی مناسب با دیگران و ایجاد روابط مثبت، مهم‌ترین سرمایه‌ای است که یک انسان می‌تواند داشته باشد. یک مدیر موفق با روابط اجتماعی خوبی که با دیگران دارد، به راحتی می‌توانند بهبودهایی در داخل و یا حتی خارج سازمان خود ایجاد کنند.

ترفندهای افزایش هوش هیجانی

برای اینکه هوش هیجانی خود را افزایش دهید و لیدر بهتری شوید، باید هوش هیجانی بیشتری داشته باشید. خوشبختانه با انجام چند ترفند بسیار ساده به صورت ناخودآگاه هوش هیجانی شما بیشتر از قبل خواهد شد. در قدم اول برای افزایش هوش هیجانی باید تمرکز بیشتری روی نحوه حرف زدن خود بگذارید. قبل از صحبت کردن، اندکی صبر کنید. باید در ذهن این تصویر را به وجود بیاورید که چنین جمله‌ای چه احساسی را در مخاطبتان به وجود می‌آورد. قطعا با انجام این ترفند به یک مدیری تبدیل می‌شوید که امکان ندارد جمله غیر هوشمندانه‌ای از دهان او خارج شوید.

سعی داشته باشید که تفکر قبل از حرف زدن را در تصمیم‌گیری‌های خود نیز پیاده کنید. تفکر قبل از انجام هر کاری، جلوی اقدامات اشتباه را از سوی شما می‌گیرد. با این ترفند بدون اینکه کار بدون هیچ زحمت زیادی، بخش عمده‌ی تصمیمات مدیریتی اشتباه که ریشه در احساسات لحظه‌ای دارند را از بین می‌برید. البته تمامی این ترفندها به این معنا نیست که باید یک طرفه حرف بزنید یا حتی عمل کنید. برای اینکه نقش هوش هیجانی در کسب و کار شما بهتر حس شود، باید شنونده خوبی نیز باشید. گوش کردن به دیگران این امکان  را به ما می‌دهد تا درک بیشتری نسبت به نیازها و احساسات دیگران داشته باشیم.

دیگران را تشویق کنید تا به صورت ناخودآگاه به یک ویژگی مشترک افراد با هوش هیجانی بالا برسید. با تشویق دیگران تمرکز شما به صورت ناخودآگاه به سمت ویژگی‌های مثبت آن‌ها هدایت می‌کند. این ترفند به شما کمک می‌کند تا از کمترین امتیازات برای رشد کسب و کار خود استفاده کنید. همچنین با تحسین کارمندان به آن‌ها اعتماد به نفس حل مسائل مشکل را می‌دهید.

نقش هوش هیجانی در کسب و کار

دلایل برتری هوش هیجانی به بهره هوشی

بیشتر مدیران کسب و کارهای استارتاپی چند دلیل مشترک را برای برتری هوش هیجانی نسبت به هوش عقلانی می‌شناسند. این افراد باور دارند که کارمندان با هوش هیجانی بالا، در زمان فشار کاری بالا بهتر آرامش خود را حفظ می‌کنند. همچنین کارمندان با هوش هیجانی بیشتر، به جای اینکه بیشتر حرف بزنند گوش می‌کنند. در واقع نقش هوش هیجانی در کسب و کار استارتابی، علاوه بر رهبر در کارمندان نیز به خوبی حس می‌شود. با تمامی این موارد، دیگر هیچ ابهامی در تاثیر و نقش مثبت هوش هیجانی بر کسب و کارها باقی نمی‌ماند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید